2024 | یک سفر | A Journey

یک سفر

:: A Journey ::
#img_alt#
خب اینم از سورس صفحه فیلم "A Journey". ببین رفیق، داستان از این قراره که انگار یه فیلم فیلیپینی پیدا کردیم که اتفاقا جدید هم هست، 2024! اسمش "A Journey" یعنی "یک سفر". ژانرش هم دراماست، که خب از اسمش هم خیلی داد نمیزنه کمدی باشه. کارگردانش یه آقاییه به اسم آر سی دلوس ریس، فیلمنامه رو هم یه خانومی نوشته به اسم رونا لین سیلس، البته با همکاری یه آقای دیگه به اسم اروین بلانکو تو بخش داستانش. تهیه کننده‌اش هم پائولو کونتیس هست، که خودش هم بازیگر اصلی فیلمه! آره، خودشم بازی کرده. بازیگرهاش هم پائولو کونتیس، کیه آباد و پاتریک گارسیا هستن که انگار اینا یه زمانی تو یه سریال نوجوونی فیلیپینی خیلی معروف بودن به اسم "Tabing Ilog" و این فیلم انگار حکم دورهمی بعد از سال‌هاشونه. جالبه نه؟ یه جور نوستالژی‌بازی فیلیپینی. یه جیمی سانتوس و اوگی آلکاسید هم تو بازیگرهاش هستن که احتمالا چهره‌های شناخته شده‌ای باشن اونجا. داستان فیلم هم یه خورده پیچیده‌ست انگار، ولی از ش که معلومه (اوه ببخشید، حواسم نبود از نگم! داشتم میگفتم... از یه جایی که داشتم میخوندم انگار) یه مردی هست به اسم جان که خیلی کار میکنه ولی با زنش مری و پسرش آستین رابطه‌اش سرد شده. بعد رئیسش بهش ترفیع نمیده و قاطی میکنه استعفا میده. یه همکار جوون هم داره که بهش پا میده و زنش هم از این ماجراها باخبر میشه. خلاصه دعوا و بحث و اینا، بعدش تو راه یه تصادف وحشتناک میکنن و زنش میمیره، دقیقا ساعت 3 بعد از ظهر! عجب تایمینگی! بعد از چند روز، جان که حسابی داغونه، یهو با یه برقکار آشنا میشه که اسمش جسه ولی بهش میگن لودز (انگار یه جور لقب مذهبیه اونجا). این لودز شبیه حضرت عیساست! و به جان یه فرصت میده که برگرده به عقب و زنش رو نجات بده و اشتباهاتش رو درست کنه، ولی یه شرطی داره: باید یه نفر اون روز بمیره! جان هم قبول میکنه و معامله میکنه با این لودز. بعدش جان برمیگرده به عقب و سعی میکنه همه چی رو درست کنه، با رئیسش خوب میشه، از اون همکار پا دهنده دوری میکنه، با باباش آشتی میکنه و خلاصه کلی کارای خوب میکنه. ولی صبح روز بعدش میبینه زنش میخواد با پسرشون برن سنگاپور که مری بره کلاس آشپزی و پسرشون هم آکادمی موسیقی! جان باز قاطی میکنه، انگار همه تلاش‌هاش بی‌فایده بوده. دوباره میره سراغ لودز و دعوا و بحث و اینا. آخرش تو همون روز تصادف، جان این بار تصادف نمیکنه و زنش نجات پیدا میکنه. ولی وقتی میرن کنسرت پسرشون، جان میفهمه که ساعت 3 نزدیکه و لودز هم اونجاست! میره با لودز حرف بزنه و التماس میکنه که نذاره بمیره، ولی لودز بهش میگه که مرگش باعث میشه مری یه رستوران موفق بشه و پسرش یه پیانیست معروف! خلاصه جان تسلیم میشه و میذاره کنسرت پسرش تموم بشه و بعدش میمیره! چه مرگ شاعرانه‌ای! تو مراسم ختم جان، مری ازش تعریف میکنه و پسرش پیانو میزنه. چند سال بعدش هم مری و پسرش موفق میشن و مری پیر میره با روح جان میرقصه! چه پایان احساسی و ملودرامی! در مورد فیلمبرداری هم انگار تو جاهای مختلفی فیلمبرداری کردن، فیلیپین و استرالیا. یه آهنگ هم برای فیلم ساختن که تو اسپاتیفای و اپل موزیک هست. در مورد بازخوردها هم نوشته بودن که امتیاز 67 از 100 گرفته از منتقدها، که یعنی بازخوردهای مثبتی داشته. یه سری سایت‌های خارجی هم تعریف کرده بودن از فیلم، مثلا یکی گفته بود "مهم نیست آخرش چی میشه، مهم سفره و این فیلم ارزش سفر رو به ما نشون داد". یکی دیگه هم گفته بود "فیلم تصمیم‌های جسورانه ای میگیره و به کل داستان یه معنی دیگه میده. به مرگ احترام میذاره". یه منتقد دیگه هم گفته بود "داستان فیلم شاید خیلی جدید نباشه ولی یه داستان دلنشین در مورد سه دوست دوران بچگیه که تو سختی‌ها دنبال معنی زندگی میگردن". به نظر میرسه فیلم یه جورایی ملودرام اشک‌درآر باشه با یه تم فانتزی و سفر در زمان. از این فیلما که میخوان بگن زندگی کوتاهه و قدر لحظه‌ها رو بدونید و این حرفا. اگه اهل این سبک فیلمایی و از فیلم‌های فیلیپینی هم بدت نمیاد، شاید برات جالب باشه یه نگاهی بهش بندازی. ولی اگه دنبال یه فیلم خیلی خفن و متفاوت میگردی، شاید این فیلم خیلی چیز خاصی نباشه. ولی خب، بازیگرای "Tabing Ilog" دور هم جمع شدن، خودش یه نکته‌ی جالبه برای طرفداراشون!

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده

زیرنویس فارسی چسبیده